به گزارش مشرق، رشد و گسترش تکنولوژیهای نوین ارتباطی و اطلاع رسانی در کنار آثار و ثمرات مثبت خود، پیامدها و عواقب منفی و مخربی را نیز به دنبال داشته است. امروزه در پرتو رونق بازار شبکههای اجتماعی مجازی، روز به روز بر تعداد کاربران و مخاطبان این شبکهها نیز افزوده میشود.
اکنون اقشار گوناگون جامعه با مشاغل و دغدغههای متفاوت به عنوان کاربر در شبکههای اجتماعی مجازی فعالیت میکنند. گروهی از آنها به نیکی از ظرفیتهای موجود در این شبکهها در راستای بیان دغدغهها و طرح مسائل و مشکلات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و... استفاده کرده و گروهی نیز بی آنکه بهرهای حداقلی از دانش و سواد رسانهای برده باشند، به شکلی ناآگاهانه و چه بسا ناشیانه دست به کنشگری در بستر شبکههای اجتماعی مجازی میزنند؛ از جمله مصادیق بارز گروه دوم، میتوان به سلبریتیها اشاره کرد؛
سلبریتیهایی که در پرتو رشد و رونق شبکههای اجتماعی مجازی در ایران و اقبال روزافزون کاربران به مصرف این شبکهها، اشتباها به گروههای مرجع جامعه تبدیل شدهاند و فعالیت در شبکههای اجتماعی مجازی نوعی امپراطوری جعلی و بادآورده برای آنها به ارمغان آورده است.
بیشتر بخوانید:
"عذرخواهی ناقص" مراجع اجتماعی و سلبریتیها کافی نیست
اما نکته قابل توجه دیگری که بد نیست پیش از ورود به بحث اصلی به آن اشاره کنیم، این است که سطح دغدغه و ادراک برخی از سلبریتیهای وطنی با همتایان خارجی خود به میزان معناداری متفاوت است؛ عملکرد این گروه از سلبریتیهای داخلی در فضای مجازی طی چند سال اخیر حاکی از آن است که آنها در واکنش به اکثر مسائل و رویدادها، از درکی نازل و تقلیلگرایانه برخوردارند و ارائه کننده ناشیانهترین تحلیلهای ممکن هستند؛ تفسیرهایی عموماً نازل و غیرکارشناسی درباره رویدادهای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، محصول محتوم و غیرقابل دفاع عملکرد سلبریتیها طی چند سال اخیر است؛
به عنوان مثال میتوان سطح درک و دغدغههای یکی از سلبریتیهای سرشناس هالیوودی را نسبت به سلامت کره زمین با دغدغههای متنزل و دمدستی سلبریتیهای وطنی مقایسه کرد؛ با نگاهی کوتاه به صفحه اینستاگرام این سلبریتی خارجی متوجه میشویم که اغلب مطالبی که وی در صفحه اینستاگرام خود بارگذاری کرده مربوط به سلامت محیط زیست و لزوم حفظ آن است؛ در مقابل 90 درصد محتوای مندرج در صفحات برخی از سلبریتیهای وطنی را خودشیفتگی، جزئیات سفر و خوشگذرانی به اقصی نقاط دنیا، تبریک تولد و اظهارنظرهای سخیف و غیرکارشناسانه تشکیل میدهد.
تجربه مستند تاریخی در جامعه ایران حاکی از آن است که دخالت نابجا و مکرر برخی از سلبریتیها در اموری که هیچ سررشته و اطلاعی از ماهیت، ابعاد و کم و کیف آن نداشتهاند و پیچیدن نسخههای جعلی گاه و بیگاه آنها برای میلیونها نفر ایرانی، منجر به وقوع فجایع دامنهدار و صدمات جبران ناپذیری به منافع عمومی و وفاق ملی شده است. نزدیکترین نمونه آن، موضعگیری سراسر خام اندیشانه و میانمایه سلبریتیها در ماجرای گرانی بنزین بود که عملا منجر به تحمیل هزینههای گزاف و خسارات جبران ناپذیری به جان، مال، سرمایه اجتماعی و منافع ملی گردید. موضع گیریای که از مسئولیت ناپذیری و غیر قابل اعتماد بودن سلبریتی ها حکایت داشت.
در این مجال، به مرور تاریخی برخی موضع گیری های ساده لوحانه، زیانبار، غیرکارشناسی و البته غیرمسئولانه سلبریتیها در پی بروز مسائل و رخدادهای مهم سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در کشور پرداخته و تلاش میکنیم با استناد به موضع گیری مذکور این گروه اشتباهاً مرجع شده در فضای کنونی کشور، به اثبات این نکته بپردازیم که چرا برخی از سلبریتیها غیرقابل اعتمادند و دوستی با آنها حکایت دوستی خاله خرسه است.
1.انتخابات مجلسین سال 1394:
توسل کورکورانه به تاکتیک «تَکرار» مهمترین حربه برخی سلبریتیها برای جهتدهی به رفتار مخاطبانشان و البته شگردی مناسب برای پنهان کردن عمق بیسوادی و عدم آگاهی آنها نسبت به اقتضائات سیاسی حاکم بر انتخابات مجلسین در سال 1394 بود؛ جالب بود سلبریتیهایی که حتی به تعداد انگشتان یک دست نیز افراد حاضر در لیستهای امید را نمیشناختند، در اقدامی محیرالعقول و مقلدانه مردم را دعوت کردند تا به کاندیداهای حاضر در این دو لیست رای دهند و بدین ترتیب، در پرتو راهیابی حداکثری اعضای لیست امید به مجلس شورای اسلامی، بذر یأس و دلسردی به تدریج در میان آحاد جامعه و افکار عمومی کاشته شد؛ اتفاقی که محصول مستقیم کنشگری نسنجیده و طوطیوار سلبریتیها بود.
2.انتخابات ریاست جمهوری سال 1396:
مواضع مکرر سلبریتیها در حمایت از دولت تدبیر و امید را باید به مردم و نفوس آلزایمری و فراموشکار سلبریتیها یادآوری کرد. بسیاری از سلبریتیها در روی کار آمدن دوباره دولت کنونی نقشی مستقیم و پررنگ داشتند و با صدور بیانیه و تبلیغات بنفششان، آب به آسیاب روی کارآمدن دوباره دولت تدبیر و امید در سال 1396 ریختند.
این رفتار زشت حاکی از ویژگی همیشگی فرصتطلبی و فرار از مسئولیت است که در خوی این گروه از سلبریتیها ریشه دوانده است. داغ کردن هشتگ هایی چون «رای من روحانی»، «تا 1400 با روحانی»، «حامی روحانی ام» و ... در فضای مجازی، دستپخت مستقیم و بی واسطه سلبریتی های فرصت طلب برای ریختن آرای مردمی به سبد دولت تدبیر و امید در انتخابات سال 1396 بود.
3.زلزله آبان 1396 در کرمانشاه
وقوع زلزله 1396 در کرمانشاه، مجال مناسب دیگری برای خودنمایی برخی از سلبریتی ها را فراهم کرد تا با سوار شدن بر موج عواطف و احساسات مردمی، کسب درآمد کنند و سود هنگفتی را به جیب بزنند. معرفی حسابهای شخصی از سوی سلبریتیها به جای حسابهای رسمی، شگردی بود که برای فریب افکار عمومی جواب داد و سیل انبوهی از کمکهای خیرخواهانه و نوع دوستانه مردمی را به حسابهای شخصی سلبریتیها سرازیر نمود.
در همان مقطع بود که دادستان کرمانشاه اعلام کرد پرونده 10 سلبریتی جهت بررسی به محاکم قضایی ارسال شده است تا تکلیف پولهای جمع آوری شده از سوی آنها مشخص شود. این در حالی بود که سلبریتیهای وطنی در آن مقطع برای خودنمایی با آوارگان کرمانشاهی سلفی میگرفتند و لبخند تحویل دوربین میدادند.
4.بیانیه صدای آبان 98
تازهترین دسته گل برخی از سلبریتیها به آبان 1398 بازمیگردد؛ سیاست نابخردانه دولت در اجرای طرح گرانی بنزین، زمینه را برای بروز برخی اعتراضات و اغتشاشات در خیابانها فراهم کرد؛ سلبریتیهای فرصت طلب بار دیگر احساس تکلیف کرده و وارد عمل شدند و با صدور بیانیهای مضحک و حماقت آمیز، به حمایت از اغتشاشگران و یغماگران جان و مال مردم پرداختند.
در این بیانیه سلبریتیها در کمال بی مسئولیتی و فرافکنی، وضع موجود را نه حاصل عملکرد غیرقابل دفاع خوددر تبلیغ کاندیدای مطلوبشان در انتخابات ریاست جمهوری 1396، بلکه آن را نتیجه سیاستهای حاکمیت اعلام کردند! و بدین ترتیب، برگ سیاه دیگری در کارنامه موضع گیریهای ناپخته و مملو از بی تدبیری خویش در طول تاریخ کشور را رقم زدند.
جالب است که اغلب امضاکنندگان بیانیه سیاه آبان 98، همانهایی بودند که بدون کوچکترین شناختی از امر سیاسی، وعده تحقق ثبات اقتصادی را پیش از روحانی به مردم دادند. بسیاری از آنها با استفاده از امکانات صدا و سیمای جمهوری اسلامی رشد کرده و دکانی پوشالی از آوازه و شهرت گشودند؛ بسیاری از آنها در حالیکه هنوز هم پروژههای خود را با پول بیتالمال تولید میکنند، اکنون در کمال قدرناشناسی و فراموشی، مسئولیت رقم خوردن وضعیت موجود را نمیپذیرند؛ صدا و سیما را به اقسام اتهامات واهی متهم میکنند و طلبکارانه عملکرد این سازمان را در پوشش حوادث آبان 98 را زیر سوال میبرند.
بررسیها نشان میدهد که برخی سلبریتیهای دانه درشت، صحنهگردانی اصلی این بازی دو سر باخت را به عهده داشتند که از جمله آنها باید به کارگردانی به نام (ب. ف) اشاره کرد؛ وی که سبقه و سابقهای طویل در مجریگری و ایفای نقش پیاده نظام دشمنان کشور را در کارنامه کاری خود دارد، با همراهی اشخاص دیگری چون (م. ح)و (م . آ) به عنوان مجریان طرح صدای آبان 98 ایفای نقش کردند.
بر این اساس، این افراد پس از تنظیم بیانیه مذکور، با توسل به ابزارهایی چون تهدید، تطمیع و فشار، اهالی سینما را وادار به امضای این بیانیه کردند و گام دیگری در راستای تحقق اهداف پازل دشمن برداشتند. اما تیر آنها این بار نیز همچون دفعات گذشته به سنگ خورد و ناکامانه این بازی دوسرباخت را به درایت مردم و هوشمندی رهبر معظم انقلاب واگذار کردند.
در تحلیل نهایی، مروری مختصر و اجمالی بر تاریخ کنشگری سراسر زیانبار برخی از سلبریتیها در متن فضای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور، هر عقل سلیمی را به این نتیجه میرساند که این گروه اشتباهاً مرجع شده به هیچ وجه قابل اعتماد نیستند و اعتماد به آنها هرگز در طول تاریخ حاصلی جز تباهی و ندامت به همراه نداشته است؛ همانطور که اعتماد برخی دولتمردان به آمریکا در طول تاریخ هرگز گرهی از مشکلات کشور نگشوده است و بر مصائب کشور افزوده است.